چرا میخندیم؛ کمدی، میم و rTPJ

وقتــی ســخن از محتــوای »طنــز« میشــود، ایــن کلمــه مفاهیــم بســیار متفاوتــی را در ذهــن افــراد مختلــف تداعــی میکنــد. ً تـا کنـون پیشآمـده کـه جوکـی کـه بـرای همـه خنـدهدار احتمـاال اسـت بـرای شـما احمقانـه بـه نظـر برسـد، یـا چیـزی کـه بـرای هیـچ فــرد دیگــری طنزآمیــز نیســت، شــما را از خنــده رودهبــر کنــد. امــا واقعیـت ایـن اسـت کـه طنـز، حتـی از درک فـردی هـم فراتـر رفتـه و بـه شـکل قابلتوجهـی تحتتأثیـر زمـان اسـت؛ شـاید اداواطـوار چارلـی چاپلیـن کـه سـمبل کمـدی دهههـای 20 و 30 میـادی بـود، حتـی لبخنـد هـم بـر لـب شـما نیـاورد، یـا حـرکات چهـره فیلمهـای دهـه 90 جیـم کـری بهجـای خنـده، فقـط احسـاس شـرم نیابتـی بـه شــما منتقــل کنــد، یــا جوکهــای »پ ن پ« کــه در اوایــل دهــه 90 شمســی شــما را میخندانــد، حــاال بــه نظرتــان بیمــزه برســد. حتـی پیچیدهتـر از آن، سـیر تغییـر طنـز از حـرکات عینـی صـورت و بــدن، بــه جوکهــای گفتــاری، و حــاال در ســالهای اخیــر، بــه میــم هایـی اسـت کـه اغلـب انتزاعـی هسـتند. شـکل و نـوع بیـان لطیفـه طــی دهههــا و ســدهها تغییــرات بســیار زیــادی کــرده اســت، امــا چیـزی کـه بـا جرئـت میتـوان گفـت ثابـت مانـده، نیـاز انسـان بـه ابـراز خـود از دریچـه طنـز اسـت.  

بــرای صحبــت از مفهــوم طنــز، بایــد ابتــدا بــه عمــل »خندیــدن« بپردازیــم. خندیــدن، پدیــدهای اســت کــه در انســان از نــوزادی بهصـورت بازتـاب وجـود دارد و بیـن سـنین 2 تـا 6 ماهگـی نمایـان میشـود. جالـب اسـت بدانیـد کـه خندیـدن، حداقـل در ایـن سـن در اثــر یادگیــری اجتماعــی نمایــان نمیشــود و مطالعــات نشــان میدهــد کــه در نــوزادان نابینــا و ناشــنوا کــه »خنــده« را ندیــده و نشــنیدهاند هــم خندیــدن مشــاهده میشــود. بــا وجوداینکــه خنــده در انســآنهای مختلــف میتوانــد بــه شــکلهای متفاوتــی بــروز یابــد و بــا افزایــش ســن، مدلهــای زیــادی پیــدا میکنــد، تقریبــا همــه دانشــمندان بــر ســر ایــن مســئله کــه خنــده یــک عنصــر مشــترک، جهانــی و غریــزی میــان همــه انســآنها اســت متفقالقــول هســتند.

خنــده، در ســادهترین فــرم خــود، پاســخی بــه »بــازی« اســت؛ از لنــز تکاملــی، میمونهــا هنــگام بــازی بــا یکدیگــر صورتــی کــه بــه آن »صــورت بــازی« میگوینــد بــه خــود میگیرنــد. در ایــن حالــت آنهــا دهــان و چشــمان خــود را بازکــرده، چهــره خنــدان بــه خــود گرفتــه و نفسنفــس میزننــد. در نــوزاد انســان نیــز، هنــگام بــازی »دالــی« خواهیــد دیــد کــه کــودک واکنــش مشــابهی نشــان داده و میخنـدد. امـا دلیـل ایـن رفتـار چیسـت؟ پژوهشـگران معتقدنـد کــه ناســازگاری ادراکشــده میــان تجربیــات فعلــی و گذشــته فــرد »9« کــه در چارچــوب غیرجــدی یــا بازیگوشــانه ارائــه میشــود، باعــث خنـده افـراد میشـود. باتوجهبـه ایـن توضیـح، میتـوان گفـت کـه دسـتیابی بـه توانایـی خندیـدن در نـوزاد، در واقـع در اثـر گسـترش درک او از اسـکیماها و وقایـع جهـان اسـت. یعنـی زمانـی که مـادر به کـودک دالـی میکنـد، کـودک چـون میتوانـد ادراک کنـد کـه ایـن قیافــه و رفتــار »طبیعــی« نیســت، بــه آن میخنــدد. پیــاژه اعتقــاد داشـت کـه خنـده در ایـن مواقـع، نشـاندهنده گسـترش مهـارت شــناختی کــودکان اســت. نکتــه مهمــی کــه بایــد دراینرابطــه در نظــر داشــت لــزوم وجــود چارچــوب بازیگوشــانه اســت؛ چنانچــه همــان محرکــی کــه )در ایــن مــورد شــکلک( میتوانــد نــوزاد را بــه خنـده آورد، درصورتیکـه شـدت بیـش از حـدی داشـته باشـد یـا در محیطـی انجـام شـود کـه کـودک در آن احسـاس امنیـت نمیکنـد، میتوانــد باعــث گریــه او شــود.

همانطــور کــه گفتــه شــد، خنــده میتوانــد شــکلهای متفاوتــی داشــته باشــد و هــر کــدام از ایــن انــواع خنــده در اثــر رشــد بعــد خاصــی از روان انســان بــه وجــود میآیــد. بــرای مثــال، گروهــی از روانشناسـان خنـده را بـه دو نـوع »دوشـن « و »غیردوشـن« تقسـیم میکننـد. خنـده دوشـن، محـرک محـور و دارای بـار عاطفـی اسـت و انســان کنتــرل کمتــری بــر آن دارد، درحالیکــه خنــدة غیردوشــن بــار عاطفــی کمتــری داشــته، تحــت کنتــرل فــرد بــوده و بهصــورت آگاهانــه و ارادی توســط او تولیــد میشــود. تحقیقاتــی وجــود دارد کــه نشــان میدهــد خنــده غیردوشــن )و طنــز مربــوط بــه آن( تحتتأثیــر رشــد اجتماعــی و خنــده دوشــن تحتتأثیــر رشــد شـناختی هسـتند. در گـروه دوم، مثـل بـازی دالـی، افـراد بـرای بـه خنـده درآوردن مخاطبـان بـا ادراک شـناختی آنهـا بـازی میکننـد، بنابرایـن انتظـار مـیرود کـه تـا زمانـی کـه کـودک نتوانـد وقایـع را در ذهـن خـود بـه روشهـای مختلـف بـه طـور همزمـان طبقهبنـدی کنـد، نمیتوانـد ایـن نـوع شـوخطبعی را درک کنـد. مسـئله بسـیار جالـب ایـن اسـت کـه در اختـاالت فکـر نیـز چنیـن اسـتفادههای نادرســت از طبقهبندیهــای ذهنــی صــورت میگیــرد. بهطورکلــی، مهــارت شــناختی، مهارتهــای زبانــی، توانایــی تبدیــل یــک موقعیـت بـه وضعیتـی غیرجـدی، و یـا نشـاندادن پذیرفتـن طـرف مقابــل از طریــق خنــده، اســتداللی یکپارچــه بــرای مــا بــه وجــود مــیآورد کــه بــه آن »طنــز« میگوییــم.

یکـی از تحقیقاتـی کـه حـوزه مطالعـات خنـده و طنـز را دگرگـون کـرد، مطالعــه پرووایــن )1996( بــود کــه نشــان داد کــه صرفنظــر از نــوع آن، هـم میمونهـا و هـم انسـانها یـک مرکـز خـاص بـرای تولیـد خنـده در مغـز خـود دارنـد؛ یعنـی اگـر خنـده شـما از نـوع دوشـن باشـد، چـه اینکـه بازخـوردی کـه یـک لطیفـه باشـد و چـه قلقلـک شــدن، همــه آنهــا در »مرکــز هماهنگکننــده خنــده« یعنــی قســمت پشــتی – فوقانــی پــل مغــز تولیــد میشــوند. مطالعــات جدیدتــر نشــان میدهنــد کــه خنــده، فقــط در شــرایط ناســازگاری ادراکــی تولیــد نمیشــود، بلکــه ابــزار بســیار مهمــی اســت کــه مــا بــه کمــک آن، بــا دیگــران ارتبــاط برقــرار میکنیــم؛ تحقیقــات نشــان داده اســت کــه افــراد، هنــگام تعامــل دوســتانه اجتماعــی %46 بیشــتر میخندنــد. ایــن نــوع خنــده، غیــرارادی بـوده و بـرای هموارکـردن راه دوسـتی بـا دیگـران و ایجاد احساسـات مثبـت بیـن طرفیـن تولیـد میشـود. البتـه، همیـن نـوع خنـده در شـرایطی کـه فـرد در تعامـات خـود احسـاس اضطـراب کنـد هـم ایجـاد میشـود، و هـدف آن ایـن اسـت کـه از سـوءتفاهم جلوگیـری کـرده و بـه مخاطـب آرامـش را القـا کنـد. در کل، ایـن نـوع خندههـای غیـرارادی یـا همـان غیردوشـن کـه در تعامـات اجتماعـی کاربـرد ً بــا »اثــر تأکیــدی« مشــخص میشــوند، یعنــی دارنــد، اصطالحــا هرگــز رشــته کالم و گفتــار را قطــع نمیکننــد، بلکــه بــرای تأکیــد بــر جمــات اســتفاده میشــوند.

بـا ایـن توضیحـات، روشـن اسـت کـه »طنـز«، پدیـدهای شـناختی – اجتماعـی بـوده و درک آن یـک تجربـه شـناختی اسـت کـه تـا حـد زیـادی بـه نمادهـا و درک مـا از آنهـا وابسـته اسـت. بـرای اینکـه مــا محتــوا یــا رفتــار طنــز را درک کنیــم، بایــد نمادهــا در ذهــن مــا پــردازش شــوند؛ چــه مــا در حــال تعامــل اجتماعــی باشــیم، ً مشــاهدهکننده آن باشــیم. طنــز، بــه ســه شــکل در چــه صرفــا شــناخت انســان پدیــدار میشــود: ادراک آرامــش، ناســازگاری، و برتــری. دربــاره دو مــورد اول، مفصــل توضیــح داده شــد، امــا طنــز در قالــب برتــری چیســت؟ نظریــه برتــری بیــان میکنــد کــه افـراد در ظاهـر یـا باطـن بـه دیگـران میخندنـد، زیـرا نسـبت بـه آنهــا بهنوعــی احســاس برتــری میکننــد. خندیــدن بــه اعمــال ً حرفهــای بیاســاس بزرگســاالن یــا »جاهالنــه« دیگــران، مثــا اعمـال کـودکان، نشـاندهنده همیـن حـس برتـری اسـت. بـا ایـن توضیحــات، میتــوان گفــت کــه طنــز و شــوخطبعی، همچنیــن میتوانـد وسـیلهای بـرای آمـوزش و برقـراری هنجارهـای اجتماعـی باشـد. ایـن هنجارهـا در بعـد شـناختی بهعنـوان انتظاراتـی بـرای نــوع خاصــی از رفتــار ایجــاد میشــوند و هــر گونــه انحــراف ایــن انتظــارات ممکــن اســت خنــدهدار تلقــی شــده و بهعنــوان ابــزاری بـرای تمسـخر افـراد اسـتفاده شـود. در واقـع، در یـک جامعـه افـراد بـا اسـتناد بـه خنـده کـه در اثـر ناسـازگاری شـناختی و حـس برتـری ایجــاد میشــود، افــرادی را کــه بهدرســتی از قوانیــن یــک گــروه اجتماعــی پیــروی نمیکننــد، تنبیــه میکننــد.

مطالعــات نشــان میدهــد کــه بــه طــور مشــخص، کاســتی در کارکردهـای اجرایـی بـا ناتوانـی یـا کنـدی در درک طنـز مرتبـط اسـت ً در ایــن افــراد، ناحیــه قشــر پیشپیشــانی فعالیــت و معمــوال کمتــری از خــود نشــان میدهــد. ازآنجاییکــه قشــر پیشپیشــانی مغــز بــا افزایــش ســن تحلیــل مــیرود، داوم و همــکاران )2006( اثـرات پیـری را بـر پـردازش شـوخطبعی بررسـی کردنـد و دریافتنـد کــه در اثــر افزایــش ســن، مولفههــای شــناختی درگیــر در پــردازش طنــز ممکــن اســت دچــار نقــص شــوند. ایــن موضــوع، یعنــی تفــاوت کارکــرد در قشــر پیــش پیشــانی، میتوانــد یکــی از دالیلــی باشــد کــه چــرا نســلهای مختلــف، طنــز یکدیگــر را درک نکــرده و هــر دو مــدل ابــراز شــوخطبعی گــروه دیگــر را »بیمــزه« بهحســاب میآورنــد. بــا همــه ایــن توضیحــات، هنــوز یــک ســؤال »10« مهــم باقیمانــده اســت: جوکهــا، چگونــه بهصــورت شــناختی پــردازش میشــوند؟ از نظــر تاریخــی، بــرای توضیــح ایــن پدیــده اغلــب از یــک مــدل دومرحلــهای اســتفاده میشــد؛ از نظــر کانــت )1790( خنــده عبــارت بــود از احساســی کــه از تبدیــل ناگهانــی یــک »انتظــار ســخت گیرانــه« بــه »هیــچ« ناشــی مــی شــود. بــه عبــارت دیگــر، آنچــه در ابتــدا بــه یــک معنــای خــاص )کــه اغلــب جــدی ً ً متفـاوت )معموال اسـت( ادراک مـی شـود، ناگهـان از منظری کامـا نامعقـول یـا مضحـک( در نظـر گرفتـه مـی شـود کـه همـان مفهـوم ناهماهنگــی یــا ناســازگاری شــناختی اســت. آیزنــک )1942( یــک پلــه از ایــن توضیــح فراتــر رفــت و بیــان کــرد کــه ایــن ناســازگاری، نیــاز بــه ادغــام مجــدد مفاهیــم دارد. از نظــر او خنــده، از دســت یافتــن ناگهانــی بــه بینــش و ادغــام کــردن ایدههــا، نگرشهــا یــا احساســات متناقــض کــه بــه طــور عینــی تجربــه میشــوند، ناشــی میشــود. پــس از آیزنــک، ســولس )1972( شناختهشــده تریـن مـدل دو مرحلـهای در رابطـه بـا درک شـوخطبعی را معرفـی کــرد. بــر اســاس ایــن مــدل، ادراک کننــده بایــد دو مرحلــه را طــی کنـد تـا یـک جـوک برایـش خنـدهدار باشـد؛ در مرحلـه اول، ادراک کننـده متوجـه میشـود کـه انتظـارات منطقـی کـه در ابتـدا دربـاره محتـوای ارائـه شـده داشـته، بـرآورده نشدهاسـت و یـک ناسـازگاری، یـا بـه اصطـاح پانـچ الیـن ، در جـوک وجـود دارد. در مرحلـه دوم، ادراککننــده درگیــر حــل مســئله میشــود تــا یــک قاعــده شــناختی پیــدا کنــد کــه بــه کمــک آن بتوانــد بــا توجــه بــه محتــوای جــوک، بــه پانــچ الیــن یــک معنــی بدهــد و در نتیجـه قسـمت هـای نامتجانـس مطلـب طنـز را بـا هـم آشـتی دهـد. مرحلـه دوم، همـان جایـی اسـت که سـاختارهای شـناختی و درک مـا از دنیـای اطرافمـان بـه کمـک مـا میآینـد تـا بـه مـا معنـای یـک جـوک را فهمیـده و بـه آن بخندیـم.

طنــز، گاه ممکــن اســت بــا یــک عنصــر توهینآمیــز همــراه ً زمانـی کـه جوکهـای جنسـیتی یـا قومیتـی شـود؛ مثـا گفتـه میشـود، گوینـده بـه کمـک »غیرجـدی« بـودن یــک لطیفــه، یــک مفهــوم توهینآمیــز را در لفافــه شــوخطبعی بیــان میکنــد. روانشناســان اینگونــه طنــز را »طنــز تحقیرآمیــز« مینامنــد. بیــان ایــن جوکهــا، یــا حتــی اینکــه آنهــا مخاطبــان را بخندانــد یـا نـه بـه یـک مؤلفـه مهـم شـناختی بسـتگی دارد: رشـد شــناختی اخالقــی. از طرفـی، مـا میدانیـم کـه تصمیمگیـری اخالقـی کـه بـر تصمیمگیــری اینکــه چــه چیــزی بــرای مــا خنــدهدار اســت یـا نـه تأثیـر میگـذارد، تحتتأثیـر اسـتداللهای شـناختی، تأمــل، و ارزیابیهــای ســریع و خــودکار اجتماعــی، فرهنگــی و تکاملــی صــورت میگیــرد. از طــرف دیگــر، طبــق نظریــه رشــد اخالقــی پیــاژه )1932(، رشــد اخالقــی در کــودک ابتــدا بهصــورت »واقعنگــری اخالقــی« ظهــور مــی یابــد و پــس از چنــد ســال و بــا رشــد، بــه »واقعنگــری توافقــی« تبدیــل میشــود. یعنــی کــودک ابتـدا بـاور دارد کـه همـه قوانیـن ثابـت و الیتغیـر هسـتند امـا بـا رشــد و کســب تجربــه درمییابــد کــه قوانیــن اجتماعــی، بیشــتر نســبی هســتند. بــر اســاس ایــن نظریــه، زمانــی کــه یــک کــودک خودمحــور بــا واقعنگــری اخالقــی بــا طنــز توهینآمیــز مواجــه میشـود، متوجـه وجـود عنصـر پرخاشـگرایانه یـا فـردی کـه قصـد آسـیب زدن داشـته باشـد نیسـت؛ بنابرایـن چنیـن کودکـی نبایـد توانایــی درک اینگونــه شــوخطبعی را داشــته باشــد. از ســوی دیگــر، اگــر دیــدگاه فرویــد )1960( مبنــی بــر اینکــه آگاهــی از نیــت خصمانــه دلیــل و منبــع اصلــی بازدارندگــی از ادراک شــوخطبعی در رویدادهایـی اسـت کـه در آن کسـی متحمـل پیامدهـای منفـی میشــود، درســت باشــد، در ایــن صــورت کودکانــی کــه در پلــه اول رشــد اخالقــی قــرار دارنــد نبایــد شــوخطبعی موجــود در اینگونــه طنــز را درک کننــد. ازآنجاییکــه کــودک در ایــن مرحلــه از نظــر شــناختی قــادر بــه در نظــر گرفتــن هیــچ گونــه نیــت پنهانــی پــس ایــن جوکهــا نیســت، آنهــا بــرای او خنــدهدار نیســتند، امــا هنگامــی کــه کــودک وارد سـطح خودمختـار عملکـرد اخالقـی، یـا همـان واقعنگـری توافقـی مـی شـود و از وجـود نیـات پنهـان آگاه میشـود، میتوانـد توهیـن پشـت اینگونـه طنـز را درک کـرده و ایـن دو عنصـر را بـا هـم ترکیـب کنــد. بهصــورت خالصــه، میتــوان گفــت افــراد در مرحلــهای از رشــد قــادر بــه درک اینگونــه شــوخطبعی میباشــند کــه ظرفیــت شـناختی ایـن را پیـدا کننـد کـه بتواننـد بهصـورت کامـل و واضـح، دربــاره نیــات افــراد در انجــام رفتارهــا تصمیمگیــری کننــد.

یــک توضیــح دیگــر بــرای طنــز تحقیرآمیــز، بازگشــت بــه همــان توضیــح حــس برتــری اســت. بــر اســاس ایــن دیــدگاه، »مقایســه اجتماعــی نزولــی« منبعــی بــرای افزایــش احســاس عزتنفــس، و در نتیجــه حــس خوشــی در دیگــران اســت. بــه طــور مشــخص، دررابطهبــا ایــن نــوع خــاص طنــز هابــز )1996( بیــان میکنــد کــه افــراد از تحقیــر طنزآمیــز دیگــران لــذت میبرنــد، زیــرا ایــن کار بــه آنهـا اجـازه میدهـد بـدون تـاش زیـاد یـا ارتقـای خـود، بـا پاییـن بــردن جایــگاه طــرف مقابــل نســبت بــه خــود احســاس بهتــری داشـته باشـند. از جملـه آثـار مخـرب اسـتفاده از طنـز تحقیرآمیـز ایــن اســت کــه ایــن نــوع شــوخطبعی ممکــن اســت باعــث شــود کـه کلیشـهها از طریـق مکانیسـم خـود متقاعدسـازی، بـه صـورت »واقعــی« و نــه »طنــز« ادراک شــوند. بهعنــوان مثــال، بــر اســاس نظریــه خودادراکــی )بــم، 1972؛ اولســون، ،1990 1992(، فــرد گوینــده جــوک ممکــن اســت خــودش هــم کمکــم کلیشــههایی را کــه در جوکهایــش اســتفاده میکنــد بــاور کنــد، یــا اینکــه از طریــق فرآیندهــای ناهماهنگــی شــناختی )فســتینگر، 1957(، ممکــن اسـت خـود را متقاعـد سـازد کـه کلیشـهها بایـد درسـت باشـند تـا ایــن ناهماهنگیهــا را برطــرف کنــد.

بهصــورت تاریخــی، طنــز تحقیرآمیــز معمــوال توســعه محتــوای زنســتیزانه، نژادپرســتانه و دیگــر پیامهــای ازاینقبیــل در لفافــه جــوک اســتفاده میشــد تــا گوینــده بتوانــد کلیشــههای موردنظــر خــود را گســترش دهــد؛ امــا از زیــر مســئولیت اجتماعــی زدن ایــن حرفهــا شــانه خالــی کنــد. »11« بــا ایــن حــال، در ســالهای اخیــر نــوع جدیــدی از طنــز در حــال گسـترش اسـت کـه بسـیار بـه ایـن نـوع طنـز شـبیه اسـت، اما بـا آن تفاوتهـای اساسـی نیـز دارد؛ طنـز تاریـک یـا دارک هیومـر . تفـاوت دارک هیومـر بـا طنـز تحقیرآمیـز در ایـن اسـت کـه هـدف آن ایجـاد احسـاس برتـری نیسـت، بلکـه توسـط افـراد گروهـی کـه تحتتأثیر کلیشــهها یــا اتفاقــات ناگــوار قــرار میگیرنــد، دربــاره خــود ایــن افـراد گفتـه میشـود تـا بـا القـای آرامـش، از سـختی ایـن واقعیـات بکاهنــد. بــرای مثــال، هنگامــی کــه یــک سیاهپوســت بهجــای یــک سفیدپوســت، یــک جــوک کلیشــهای دربــاره سیاهپوســتان میگویـد، یـا زمانـی کـه بازمانـدگان یـک حادثـه ناگـوار دربـاره رنـج و دردشــان جــوک میســازند، بــا ایــن کار از جدیــت ماجــرا کاســته و از طنــز بهعنــوان ابــزاری بــرای القــای آرامــش در گــروه اســتفاده میکننـد. مطالعـات جدیدتـر نیـز تأییـد میکننـد کـه ایـن مـدل طنـز بهاصطـاح »توهینآمیـز«، زمانـی کـه از طـرف یکـی از اعضـای درون گــروه بیــان شــود بازخــورد بهتــری دریافــت میکنــد.

گــروه دیگــری از روانشناســان ســعی کردهانــد پــل میــان اخــاق و طنــز را، بــا شــواهد قابــل گــزارش بیشــتری پــر کننــد. در یــک مطالعـه، پژوهشـگران داسـتانهای سـاخته شـده توسـط انسـان و هـوش مصنوعـی را مقایسـه کردنـد و دریافتنـد کـه مـردم اظهـارات ً کشــتن مــردم بــرای انتقــام( را دوســت ندارنــد. غیراخالقــی )مثــا همچنیـن روانشناسـان دریافتهانـد کـه انسـان هنـگام قضـاوت اخالقــی از ناحیــه اتصــال آهیانــهای – گیجگاهــی راســت )rTPJ ) اســتفاده میکننــد و ناحیــه محــل اتصــال آهیانــهای – گیجگاهــی بـرای شـناخت بـرای شـناخت شـوخطبعی مهـم اسـت. عـاوه بـر ایـن، در پیشـرفتهای اخیـر در مطالعـات پـردازش زبـان طبیعـی مبتنــی بــر سیســتمهای عصبــی )NLP)، گــزارش میشــود کــه ایــن سیســتمها را قــادر بــه قضــاوت اخالقــی هســتند.

یــک بحــث دیگــر کــه در ابتــدای متــن بــه آن اشــاره شــد، عالقــه نســل جدیــد بــه میمهــا بهجــای طنــز محســوستر نســلهای قبلـی اسـت. چیـزی کـه ایـن نـوع طنـز را بـا انـواع دیگـر شـوخطبعی متفــاوت میکنــد ایــن اســت کــه بــرای درک ایــن مــدل جوکهــا، شـما بـه منابـع شـناختی بیشـتری نیـاز داریـد. در فیلمهـای جیـم کــری مخاطــب همانگونــه کــه نــوزاد در بــازی دالــی میخنــدد، بــه خنــده میافتــد، امــا درک یــک میــم، تــا حــد زیــادی بــه دانــش قبلــی مخاطــب، تواناییهــای شــناختی، و قــدرت یافتــن ارتبــاط میـان مطالـب متکـی اسـت تـا میـم را هـر نظـر معنـادار کنـد. در نتیجـه بـا اینکـه درک میـم سـختتر اسـت، امـا باعـث میشـود کســانی کــه آن را درک میکننــد و بــا هــم بــه آنهــا میخندنــد، تجربــه پیونــد جمعــی باکیفیتتــری داشــته باشــند.

در پایـان میتـوان گفـت خنـده، و در راسـتای آن طنـز، پدیدههایـی هســتند کــه در غریزیتریــن حــاالت در سیســتم ژنتیــک بــدن مــا و حتــی نــوادگان میمونســان مــا کدنویســی شــدهاند تــا مــا را بــه افــراد گــروه خودمــان نزدیکتــر کننــد و ارتبــاط را راحتتــر و لذتبخشتــر ســازند. بــا باالتــر رفتــن ســن و پیچیدهتــر شــدن مهارتهــای شــناختی، طنــز مــا نیــز انتزاعیتــر شــده اســت. بــا اینکـه شـوخطبعی افـراد ارتبـاط تنگاتنگـی بـا رشـد شـناختی دارد، بخــش قابلتوجهــی از ادراک مــا از آنچــه خنــدهدار میپنداریــم از اجتمــاع میآینــد. طنــز همــان انــدازه کــه شــناختی اســت، اجتماعـی هـم هسـت. اگـر بخواهیـم بـه صحبـت ابتـدای نوشـتار بازگردیـم، حـاال ایـن تفـاوت نسـلی در ترجیح طنـز بیشـتر قابلدرک اســت. بــا اینکــه تواناییهــای شــناختی بزرگســاالن کموبیــش یکســان اســت، نســلهایی کــه یــاد گرفتهانــد از پشــت صفحــه تلویزیـون، و بعدهـا موبایـل، بـه فیلمهـای سـینمایی، کلیپهـای طنـز، و بعدهـا میمهـا المـان خنـدهداری را بیابنـد، بـا هـم دیگـر متفــاوت هســتند. همچنیــن، هــر نســل نیازهــای متفاوتــی دارد و زایتگایســت یــا همــان روح زمانــه در دورههــای مختلــف، طنــز متفاوتــی را بــرای پاســخ بــه ایــن نیازهــا طلــب میکنــد. روشــن اسـت کـه جـدای از همـه اینهـا، عنصـر اخـاق هـم از هـر دوره بـه دوره دیگــر، و حتــی در هــر دوره هــم از هــر فردبهفــرد دیگــر تفــاوت میکنــد. شــاید در آینــده کــودکان مــا، بــه جوکهــای مــا پشــت چشــم نــازک کننــد و بگوینــد مــا خیلــی بیمزهایــم! مهــم ایــن اســت کــه در ایــن لحظــه، مــا خــوش باشــیم و بخندیــم، و از ایــن قــدرت شــناختی بــرای گســترش صمیمیــت اســتفاده کنیــم.